واو مثل.... وداع!

ساخت وبلاگ
چند وقتی میشود که در جواب نظرات مخالف عقیده خودم فقط یک کلام میگویم باشه.. چشم.. صحبت را تمام میکنم برود پی کارش....

خیلی وقت است حوصله کل کل ندارم...

حوصله آدمها...

حوصله اینجا...

حوصله سفر...

حوصله خانواده... دوست... آشنا...

و واقعا حوصله ندارم بابت دلنوشته هایم به آدمها پاسخگو باشم....

حالا که بچه های دانشگاهمان اینجا را پیدا کرده اند...

تمام پستها موقت شد تا زمان فارغ التحصیلی ام از این دانشگاه...

در این ۱ سال و ده ماه در جای دیگری مینویسم... طوری که هیچکس نتواند پیدایم کند...

آدرسش را هم.. نمیدانم.... شاید بدهم شاید هم.... باید فکر کنم...

فعلا فقط مطمئنم که آدرس خانه جدیدم را به یک نفر میدهم: بهار... کسی که جز رابطه وبلاگی جور دیگری بهش دسترسی ندارم و دوستش دارم و نمیخواهم از دستش بدهم...

کار سختی بود موقت کردن این پانصد و نود پست...

خیلی سخت...

اما.. ارزشش را داشت...

یک سال و ده ماه دیگر - اگر زنده بودم - برمیگردم و همه پستها را به حالت عادی برمیگردانم و دوباره مینویسم... مثل همیشه....

اگر آدرس جدیدم را میخواهید بگویید... روی حرفتان فکر میکنم...

اگر هم اهلی تان کرده ام... اگر گل من شده اید... اگر مسئولتان هستم....
بهم بگویید...

من مسئولیت پذیرم.... رهایتان نمیکنم به امان خدا.....

با کمی اشک...

بغض فراوان...

و دندان درد شدید.....

وداع عزیزانم!

 


دوستت دارم هانیه...
برای از دست ندادن آدرس دوست داشتنی اینجا مجبور شدم... رفیق من!

دوستت دارم حانیه...
تنها کسی که آدرس اینجا را از زیر زبانم را کشیدی....!

و

دوستت دارم مریم...
هرجور که باشی...
دلتنگت میشوم...

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش......
ما را در سایت هرکسی کو دور ماند از اصل خویش... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rafigh-e-man بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 8:43